هنوز بسیاری از مدارس استرالیا از روش دستهبندی دانشآموزان استفاده میکنند. در این روش، دانشآموزان بر اساس توانایی در کلاسهای مجزا قرار میگیرند. بااینحال، همهٔ دانشآموزان، دستهبندی را مفید نمیدانند.
تحقیقات من که در مجلهٔ «مقالات پژوهشی در آموزش» منتشر شده است، نشان میدهد دستهبندی باعث ایجاد احساس فشار ناروا، امتیاز ناحق، فقدان قدرت و سوءتفاهم در برخی دانشآموزان میشود.
برخی از دانشآموزان در کلاسهای با توانایی بالاتر احساس اعتمادبهنفس و انگیزهٔ بیشتری میکردند، اما دانشآموزان در دستههای پایینتر گزارش میدادند که خود را با انتظارات پایین معلمان برای پیشرفت تطبیق میدهند.
مشکلات دستهبندی دانشآموزان
فرصتهای کمتر در دستههای پایینتر
دانشآموزان در دستههای پایینتر فرصتهای کمتری برای یادگیری میبینند.
در استرالیا، هیچ سیاست آموزشی رسمی در مورد دستهبندی(که همچنین با نامهای ردهبندی، تعیین سطح یا «گروهبندی توانایی بین کلاسی» شناخته میشود) وجود ندارد. مدارس بهصورت محلی تصمیم میگیرند که آیا و چگونه دانشآموزان را دستهبندی کنند.
تحقیقات اخیر من در غرب استرالیا نشان میدهد که خود دانشآموزان نیز میتوانند نابرابری ذاتی در دستهبندی را تجربه کنند. من به مدت یک هفتهٔ تحصیلی، ۲۵ دانشآموز سال دهم را در طول روزهای مدرسهشان دنبال کردم. بیش از ۱۰۰ مصاحبه با دانشآموزان انجام دادم و ۱۷۵ مشاهدهٔ کلاسی را به عمل آوردم.
تحقیقات نشان داد که برخی از دانشآموزان در دستههای پایینتر احساس میکردند فرصتهای یادگیریشان محدود است. دانشآموزان دستههای بالاتر امتحانات، تکالیف، شیوهٔ نمرهدهی و گردشهای علمی متفاوتی نسبت به دانشآموزان دستههای پایینتر داشتند.
یکی از دانشآموزان در مورد دستههای بالاتر صحبت میکرد و میگفت: «ما تونستیم ترن هوایی بسازیم» درحالیکه دانشآموزان دسته پایینتر «فقط پل میساختند.»
احساس سرخوردگی از محدودیت پیشرفت به خاطر دستهبندی
دانشآموزان همچنین از اینکه دستهبندی تواناییشان را برای موفقیت محدود میکند، ابراز سرخوردگی میکردند.
جروم میگفت که در یک کلاس دسته پایین:
بالاترین نمرهای که میتوانی در این کلاس بگیری، C است!
بالا رفتن از دستهها نیز تفاوت را برای دانشآموزان برجسته میکرد. کرت به یاد میآورد که انگار «یک سال پریده است.»
کریسی گفت: «وقتی به دسته بالاتر میروی، شکاف بزرگی در دانش وجود دارد.»
برخی از دانشآموزان در دستههای بالاتر از چالش یادگیری سختتر و فرصتهای بیشتر استقبال میکردند. آنها احساس میکردند که با فرصتهای اضافی انگیزه پیدا میکنند، همانطور که جنی گفت، «میخواستند تحت فشار قرار بگیرند» زیرا باعث میشد «نسبت به خودشان احساس خوبی داشته باشند.»
برای دانشآموزان دیگر، دستهبندی محدودکننده به نظر میرسید. این دانشآموزان احساس میکردند معلمان آنها را به روشی میبینند که با تصویر آنها از خودشان مطابقت ندارد.
نبود نگاه به فردیت
بسیاری از دانشآموزان احساس میکردند که معلمان بهجای اینکه آنها را بهعنوان فرد در نظر بگیرند، تواناییشان را بر اساس کلاسی که در آن قرار گرفتهاند، مفهومسازی کردهاند.
انتظار عملکرد تحصیلی در سطح بالاتر برای برخی از دانشآموزان احساس محدودیت و ناخوشایندی ایجاد میکرد.
برای مثال، جسیکا در برابر انجام کار سختتر در دستههای بالاتر مقاومت میکرد. وقتی معلم به او گفت کاری که انجام میدهد، در حد سال یازدهم است، او با فکر کردن به این موضوع واکنش نشان داد:
چرا نمیتوانیم کار سال دهم را انجام دهیم؟ کار سال دهم چه شد؟
برخی دیگر از دانشآموزان دسته بالاتر نیز با دریافت تکالیفی که خیلی سخت میدانستند، احساس بیانگیزگی میکردند. روشل از معلم ریاضی و یادگیری اجتناب میکرد و میگفت:
بعضی چیزهای ریاضی، مثل این است که او [معلم] روی تخته کار میکند و من فقط مثلِ [چشمهای گردشده] وای خدای من! این خیلی سخته […] اگر نمیفهمم، انگار انگیزهام را از دست میدهم.
دانشآموزان دستههای پایینتر با انتظارات پایین معلمان کنار میآیند
دانشآموزان دستههای پایینتر با انتظارات پایین معلمان در مورد یادگیری کنار میآیند.
جروم میگوید معلمش: میفهمد در کدام کلاس هستیم، مثل اینکه هیچکس واقعاً اهمیتی نمیدهد. پس او هم میفهمد که اگر واقعاً تمرکز نکنم، اشکالی ندارد.
بسیاری از این دانشآموزان احساس میکنند با انتظارات همسان معلمان برای دستههای مختلف، مطابقت ندارند.
ناعدالتی آشکار در دستهبندی مدارس
در حالیکه برخی از دانشآموزان در گروههای بالاتر احساس فشار و امتیاز بیش از حد میکنند، همه از دستهبندی استقبال نمیکنند.
جسیکا متوجه شد که او و همکلاسیهایش در گروههای بالاتر گاهی اوقات مجبور به انجام آزمونهای اضافی بودند که دوستانشان در کلاسهای دیگر از آن معاف بودند.
او با تعجب میگوید: «واقعا این عادلانه است؟ چون من تمام این استرس اضافی را تحمل میکنم و خب، این به من کمک میکند، اما نه ۱۰۰٪.»
سارا متوجه شد که دانشآموزان در گروههای بالاتر «این امتیاز را دارند که به گشتهای علمی زیادی بروند» در حالی که دانشآموزان در گروههای پایینتر چنین امکانی ندارند. او فکر میکند بهتر است دستهبندی وجود نداشته باشد.
او میگوید: «من فکر نمیکنم کلاسی (با دسته بالاتر) وجود داشته باشد. به نظر من بهتر است همه چیز عادلانه باشد و همه کارها را به صورت مشترک انجام دهند.»
این دانشآموزان حتی با اذعان به امتیازات بودن در کلاس با دسته بالاتر، عدالت دستهبندی را زیر سوال میبرند.
رفتار ضعیف در دستههای پایینتر یادگیری را سختتر میکند
رفتار ضعیف در دستههای پایینتر، یادگیری را برای دانشآموزانی که از قبل در مدرسه با مشکل مواجه هستند، دشوار میکند.
اشر، که در یک کلاس با دسته پایینتر بود، گفت:
«آنها یاد نمیگیرند چون همیشه مشغول مسخرهبازی هستند و این توانایی یادگیری بقیه را هم تحت تأثیر قرار میدهد، چون معلم درگیر برخورد با آنها میشود [….] و ما به خاطر افراد کلاسمان یک آزمون کامل عقب هستیم.»
دانشآموزان دیگر، همکلاسیهای خود را در گروههای پایینتر بهعنوان «پر سر و صدا»، «شلوغ» یا «مسخرهباز» توصیف کردند.
دانشآموزان در دستههای بالاتر متوجه شدند و قدردانی کردند که دستهبندی آنها را از رفتار ضعیف دانشآموزان در گروههای پایینتر محافظت میکند. روشل میگوید که در گروههای پایینتر احساس «حواسپرتی» میکرد، اما از زمان انتقال به گروه بالاتر متوجه شد که «اوضاع تغییر کرده است […] کلاس من خیلی خوب است.»
کورت از زمان انتقال به کلاس با دسته بالاتر متوجه شد که «همه تمرکز میکنند.» این تجربهی او در کلاسهای با دسته پایینتر نبوده است.
گردهمآوردن دانشآموزانی که در مدرسه با مشکل یادگیری روبرو هستند، میتواند منجر به مشکلات رفتاری بیشتر در گروههای با دسته پایینتر شود.
دستهبندی میتواند محرومیت را دائمی کند
تحقیقات فزایندهای ارتباط بین دستهبندی و مسائل مربوط به عدالت آموزشی را شناسایی کردهاند.
منتقدان دستهبندی میگویند این روش برای پاسخگویی به نیازهای متنوع دانشآموزان ناکارآمد است و میتواند نابرابری اجتماعی را دائمی کند (زیرا دانشآموزان از قشرهای پایینتر جامعه و اقلیتها اغلب در گروههای «پایین» قرار میگیرند، جایی که فرصتهای یادگیری آنها محدود است).
جان هتی، محقق آموزش و پرورش، گفته است که دستهبندی (یا «ردهبندی») به بچهها میگوید که «این جایی است که شما عملکرد خوبی دارید» و این موضوع مسائل مربوط به عدالت آموزشی را به وجود میآورد.
با این حال، معلمان در استرالیا اغلب بر این باورند که دستهبندی مفید است زیرا به آنها امکان میدهد تا نیازهای یادگیری دانشآموزان را بهطور مؤثرتر برآورده کنند.
پس معلمان چه باید بکنند؟
مدارس، معلمان و سیاستگذارانی که درباره دستهبندی تصمیم میگیرند، باید تجربیات دانشآموزان را در نظر بگیرند و چگونگی دستهبندی در دائمی کردن چرخه محرومیت را در نظر داشته باشند. سیاستگذاران میتوانند به دنبال خطمشیهایی باشند که با هدف کاهش نابرابری ناشی از آن تدوین شدهاند.
همه دانشآموزان سزاوار فرصتی برای یادگیری خوب و رویارویی با انتظارات محدودکننده و اثبات نادرستی آنها هستند. تحقیقات من نشان میدهد که دانشآموزان میخواهند بدون محدود شدن توسط برچسبها و فرضیات به آنها آموزش داده شود و آنها را بهعنوان افراد در نظر بگیرند.